گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد بیست و ششم
سورة کورت




اشاره
مکی است و بعضی مفسّرین آن را سورة تکویر گفته اند.
آیاتش 29 -آیه میباشد.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمود هر کس سورة اذا الشّمس کوّرت را قرائت کند خداوند
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
تعالی او را هنگامی که پرونده اعمالش باز میشود از رسوا شدن حفظ میکند.
اللّ علیه و آله.فرمود:هر کس دوست دارد.در روز قیامت بمن نگاه کند سوره اذا الشّمس
􀀀
اللّ بن عمر گوید:پیغمبر صلّی ه
􀀀
عبد ه
اللّ علیه و آله عرض کردم
􀀀
کوّرت را بخواند ابو بکر نیز روایت کرده که گفت به پیغمبر صلّی ه
ص : 317
اللّ چه زود پیر شده اي فرمود:سوره هود و واقعه و مرسلات و عم یتساءلون.و اذا الشمس کورت مرا پیر و موي مرا
􀀀
یا رسول ه
سفید کرد.
اللّ علیه و آله خضاب میکرد.گفت پیري و موي
􀀀
و امّا روایتی که از انس بن مالک نقل شده که از او پرسیدند آیا پیغمبر صلّی ه
سفید شأن پیغمبر نبود پس گفته شد اي ابا حمزه آیا پیري خوب نیست.گفت همه شما پیري و سفید مویی را مکروه دارید.
پس وجه جمع بین آن حدیث و حدیث انس ممکن است این باشد که مقصود از فرمایش آن حضرت شیّبتنی.اینست که اگر
انسانی از چیزي پیر میشد هر آینه از قرائت و خواندن این سوره ها میشد.
اللّ علیه و آله را غسل داد در محاسن آن حضرت چند دانه موي
􀀀
و روایت شده که چون حضرت علی علیه السّلام پیغمبر صلّی ه
سفید دید.
و چیزي که ظاهر و آشکار نمیشود مگر بعد از تفتیش و تجسّس چیزي نیست (یعنی پیري که معلوم نشد مگر بعد از تجسّس و
دقّت پیري نیست).
توضیح و ارتباط این سوره با سورة قبل:
چون خداوند سبحان سورة عبس را بذکر روز قیامت و اهوال آن- افتتاح فرمود این سوره را نیز بذکر علامات و احوال قیامت
شروع و فرمود:
ص : 318
[ [سوره التکویر ( 81 ): آیات 1 تا 14
اشاره
شارُ عُطِّلَتْ ( 4) وَ 􀀀 الُ سُیِّرَتْ ( 3) وَ إِذَا اَلْعِ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . إِذَا اَلشَّمْسُ کُوِّرَتْ ( 1) وَ إِذَا اَلنُّجُومُ اِنْکَدَرَتْ ( 2) وَ إِذَا اَلْجِب 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
حارُ سُجِّرَتْ ( 6) وَ إِذَا اَلنُّفُوسُ زُوِّجَتْ ( 7) وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ ( 8) بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ( 9) وَ إِذَا 􀀀 إِذَا اَلْوُحُوشُ حُشِرَتْ ( 5) وَ إِذَا اَلْبِ
ا أَحْضَرَتْ 􀀀 ماءُ کُشِطَتْ ( 11 ) وَ إِذَا اَلْجَحِیمُ سُعِّرَتْ ( 12 ) وَ إِذَا اَلْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ ( 13 ) عَلِمَتْ نَفْسٌ م 􀀀 اَلصُّحُفُ نُشِرَتْ ( 10 ) وَ إِذَا اَلسَّ
(14)
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان.
-1 آن گاه که خورشید درهم پیچیده شود(بی فروغ گردد).
-2 و آن گاه که ستارگان تیره شوند.
-3 و آن گاه که کوه ها(چون ریگ سیّال)رونده شوند.
-4 و آن گاه که اشتران ده ماهه آبستن فرو گذارده شوند.
ص : 319
-5 و آن گاه که جانوران وحشی گرد آورده شوند.
-6 و آن گاه که دریاها آمیخته شوند.
-7 و آن گاه که نفسها جفت کرده شوند.
-8 و آن گاه که از دختر زنده در گور شده پرسیده شود.
-9 بکدام گناه کشته شده است.
-10 و آن گاه که نامه ها گشوده شود.
-11 و آن گاه که آسمان بر کنده شود.
-12 و آن گه که دوزخ افروخته شود.
-13 و آن گاه که بهشت نزدیک شود.
-14 بداند هر کس آنچه حاضر ساخته است.
قرائت:
ابن کثیر و اهل بصره سجّرت بتخفیف خوانده و دیگران بتشدید قرائت کرده اند.و اهل مدینه و ابن عامر و عاصم و یعقوب و
سهل.نشرت بتخفیف خوانده و دیگران بتشدید قرائت کرده اند.و اهل مدینه و ابن عامر و رویس و عاصم غیر یحیی و
حماد.سعّرت.بتشدید خوانده و بقیّه بتخفیف قرائت کرده اند.
ابو جعفر.قتّلت بتشدید خوانده و دیگران بتخفیف قرائت کرده اند و از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام روایت
شده.و اذا الموؤده سئلت بفتح میم و واو قرائت فرموده اند.و از ابن عبّاس نیز همین روایت شده است.
و از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده و اذا المودّه سألت
ص : 320
بايّ ذنب قتلت و این قرائت ابن عبّاس و یحیی بن یعمر و مجاهد،و ابی الضّحی و جابر بن یزید است.
دلیل:
ابو علی گوید:دلیل(سجرت)بتخفیف قول خدا و البحر المسجور است.و بعضی در بارة بحر مسجور گفته اند که دو قسم است
یکی خالی از همه چیز و یکی پر از بحر ممتلی و دریاي پر گفته شاعر است در تعریف و عل اذا شاء طابع مسجوره تري حولها
النبع و السّاسما هر گاه خواست ظاهر شود و طلوع کند در حالی که پر باشد از برکت که خواهید دید اطرافش درختان نبع و
ساسم فراگرفته است.
شاهد این بیت کلمه مسجوره است که بمعنی پر و ممتلی آمده.
و دلیل تشدید.نشرت قول خدا صحفا منشّره است و دلیل سعرت بتخفیف قول خدا.و کفی بجهنّم سعیرا.پس سعیر بر وزن فعیل
بمعناي مفعول است.و البتّه این از باب فعل میآید و دلیل کسی که سجرت،به تخفیف گفته اینست که اسناد فعل بضمیر بسیار
است از باب و غفلت الأبواب و دلیل کسی که.نشرت بتخفیف خوانده.در رق منشور است.
و دلیل.سعرت بتشدید.آیه کلّما خبت زدناهم سعیر است پس این دلالت بر کثرت میکند و چیزي بعد از چیزي پس تشدید
لازم آن شده است.
و کسی که.و اذا المودّه سألت بفتح سین خوانده.مؤووده موصوف به سؤال و بگفته بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ .میباشد.و ممکن است
خداوند این مودّه را کامل نموده در این حال و او را قادر و تواناي بنطق و سخن نموده و گویا
ص : 321
اللّ علیه و آله
􀀀
نماید.تا اینکه بپرسد بچه گناهی او را زنده بگور کردند و کشتند و تأیید میکند آن را آنچه از پیغمبر صلّی ه
روایت شده که فرمود مقتولی که بظلم و ستم کشته شده روز قیامت میآید در حالی که از رگهاي گردنش خون میریزد.رنگ
آن رنگ خون و بویش بوي مشک است بقاتل و کشنده خود گل آویز و میگوید:
پرودگارا از این به پرس براي چه مرا کشت.
و کسی که قتلت،بتشدید خوانده مقصود.بآن تکرار فعل است.
براي اینکه مقصود از مودّه در اینجا جنس است.پس اراده تکرار جایز است.
و امّا کسی که.المودّه.بفتح میم و واو خواند.پس مقصودش باین رحم و خویشان است.و اینکه از قاطع رحم پرسیده میشود.چرا
قطع رحم کردي و صله رحم ننمودي.
اللّ علیه و آله فرمود:
􀀀
ابن عبّاس روایت کرده که حضرت رسول صلّی ه
مؤدّه و یا مودّه کسیست که در راه دوستی ما اهل بیت کشته شود.
اللّ علیه و آله و کسی که در جهاد کشته
􀀀
و از حضرت باقر علیه السّلام است که فرمود:یعنی قرابه و خویشان رسول خدا صلّی ه
شود و در روایت دیگري فرمود او کسیست که در راه دوستی و ولایت ما کشته و شهید گردد.
شرح لغات:
التکویر:پیچیدن بطریق دوري و دائره اي و از آنست دور عمامه.
کسّرت العمامه علی رأسی.عمامه را بر سرم گیرد و مدوّر پیچیدم اکورها کور او کوّرتها تکویر او طعنه فکوّره.آن گاه که آن
را بطور جمعی و بسته انداخت و نعوذ باللّه من الحور بعد الکور:یعنی بخدا پناه میبریم از نقصان و کم بودي بعد
ص : 322
از زیادي و فراوانی.
الانکدار:منقلب و وارونه شدن چیز است بطرزي که بالاي آن زیر قرار بگیرد.آن چنان که اگر آب بود کدر و تیره میشد.و
اصل آن انصیاب است.
1)پرنده قمري سرابی دید پس بزیر آمده و سر نگون شد. ) « ابصر خربان فضاء فانکدر » : عجاج گوید
العشار:جمع عشراء آن شتریست که ده ماهه آبستن باشد و شتر در دوازده ماهگی میزاید.
السجر:اصل آن پر بودن است.لبید شاعر عصر جاهلیت گوید:
فتوسّطا عرض السّريّ فصدّعا
مسجوره متجاورا قلّامها
پس کاروان و شتران در وسط نهر توقّف کردند.پس مزاحم شدند محلّی را که پر بود از گیاه قلام و نی که در کنار هم بودند.
شاهد این بیت کلمه مسجوره است که بمعناي پر آمده.و تنور مسجور تنور پر از آتش است.
الموؤده:از باب وأد یئد وأدا.زیر خاك کرد و زیر خاك میکند و عرب جاهلیّت دختر را زنده زیر خاك و گور مینمود بجهت
ترس از تنگدستی.
اللّ علیه و آله شرفیاب شد و گفت من در جاهلیّت هشت دخترم را
􀀀
قتاده گوید:قیس بن عاصم تمیمی خدمت پیغمبر صلّی ه
زنده بگور کردم.پس حضرت فرمود:از براي هر دختري یک بنده آزاد کن.گفت من صاحب شترم
ص : 323
1) در دو صفحه قبل در تفسیر سوره عبس گذشت و بیت اوّل آن اینست دانی جناحیه من الطّور فمر تقضی البازي اذا -1
البازي کسر. و بعد از آن این بیت است. ابصر خربان فضاء فانکدر. خربان جمع خرب و آن پرنده اي است که باو حباري و در
« شعرایی ». فارسی قمري گویند
( فرمود:پس بهر کس خواهی(از مستمندان)یک نفر شتر اهداء نما. ( 1
جبائی گوید:آن را موءوده نامیده اند براي اینکه سنگینی میکند در حالی که آن را بر آن افکنده اند تا بمیرد.و این اشتباه است
زیرا موءوده از باب وادیه معتل الفاء و آنکه بمعناي ثقل است از آده یؤده.اثقله سنگین کرد او را و آن معتل العین است.و اگر
مأخوذ از آن بود گفته میشد مؤدّه بر وزن معوّده.
( اللّ علیه و آله از عزل(منی)پرسیدند فرمود این وأد خفی و کشتن نهانی(نطفه)است. ( 2
􀀀
از پیغمبر صلّی ه
فرزدق شاعر گوید:
و منّا الّذي منع الوالدات
فاحیا الوئید فلم تواد
و بعضی از ما بودند که منع میکرد مادرها را از اینکه بچه سقط کنند.و یا اینکه خود عزل نماید و نطفه را در خارج رحم
بریزد.پس زنده میداشت.
نوزاد را و زنده زیر خاك نمیکرد.شاهد این بیت کلمه وئید و لم تواد است که بمعناي زیر خاك شده است.
و گوید:
و منّا الّذي احیا الوئید و غالب
( و عمرو منّا حاجب و الاقارع ( 3
ص : 324
1) اهل سنّت خود اقرار دارند که خلیفه دوّم آنان عمر بن خطاب هم چندین دختر خود را در عصر جاهلیت زنده بگور -1
کرد.
2) مشهور فقهاء این نهی عزل را حمل بر کراهت کرده اند و بعضی از آنها حمل بر حرمت از زن آزاد دائمی مگر اینکه -2
شرط کند با آن زن.و این حرمت و یا کراهت عزل و ریختن نطفه و منی در خارج رحم براي اینست که زن بوسیله انزال در
داخل لذّت میبرد و کیف میکند.
3) مادر فرزدق لیلی دختر جالس خواهر اقرع(و اقارع همان اقرع و عمرو و غالب است)و اقرع همان صحابی مشهور -3
بسخاوت و بزرگواریست و در این
و بعضی از ما بودند که زنده کردند دختران زنده بگوري را و از ما بود غالب و عمرو و بعضی از ما بودند حاجب و
اقارع.شاهد این بیت کلمه وئید است که مقصود همان دختران زنده بگور شده است.
اللّ
􀀀
الکشط:بمعناي کندن از شدّت و سختی چسبندگی است و کشط و قشط هر دو یکیست در معنی و در حرف و قرائت عبد ه
( و اذا السّماء قشطت. ( 1
التّسعیر:هیجان و طغیان آتش است تا شعله ور گردد.و از همین باب است.سعر.براي اینکه آن حال براي رفتن و پائین آمدن
نرخ است در بازار.
اعراب:
شمس مرفوع بفعل ضمیر و مخفی است و تقدیرش اذا کوّرت الشّمس- کوّرت است و جایز نیست اظهار این فعل براي اینکه
ما بعدش تفسیر آن را میکند.و البتّه اختیار باضمار و مخفی داشتن فعل شده براي اینکه در اذا معنی شرط خوابیده و شرط هم
مقتضی فعل است.و جواب اذا شرطیه قول خدا
(3
(دو بیت اشاره بقصه صعصعه جدّ فرزدق است که بر رسول خدا(ص) وارد و گفت من 360 دختران زنده بگوري را خریدم هر
کدام را بدو شتر ده ماهه آبستن و یک شتر نر آیا براي من در این اجر و ثوابیست فرمود پیغمبر(ص)این بابی از ابواب نیکی و
احسان است و اگر اسلام آوري خدا پاداش آن را بتو دهد.
ص : 325
اللّ بن مسعود صحابی
􀀀
اللّ بن عبّاس و یا عبد ه
􀀀
1) ابو علی(ره)یاد نکرده که در میان عبد اللّه ها کدام مراد است آیا عبد ه -1
اللّ اعلم. (مترجم)
􀀀
اللّ دیگري و ه
􀀀
جلیل القدر صاحب قرآن مقصود است آیا عبد ه
ا أَحْضَرَتْ 􀀀 عَلِمَتْ نَفْسٌ م
است.پس اذا.در محلّ نصب قرار دارد براي اینکه ظرف است براي علمت و بنا بر این جاري میشود امثال این آیه. وَ إِذَا النُّجُومُ
انْکَ دَرَتْ... و آیات بعد از آن.و جمله اي که آن فعل محذوف است با فاعلش بعد از اذا(اذا انکدرت النجوم...)در محلّ جرّ
است بسبب اضافه شدن اذا بآن و تقدیرش اینست.وقت تکویر خورشید(و انکدار نجوم..)هر کسی میداند که چه کرده است و
بآن پاداش داده میشود.بنا بر این در اینجا دوازده آیه است که با کلمه اذا.که ظرفست شروع شد و تمامی اضافه بجمله ها شده
از آیه إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ تا آیۀ وَ إِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ .و عامل در تمام آنها قول خدا آیه علمت نفس ما احضرت است.
تفسیر و مقصود:
خداوند سبحان خبر داد از قیامت و سختیهاي آن و فرمود:
(إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ)
ابن عبّاس و ابیّ و مجاهد و قتاده گفته اند:آن گاه که نور روشنایی خورشید تمام و تاریک و نابود شد.و بگفته ابی صالح و
ربیع بن خثیم.آن گاه که خورشید افتاد و از بین رفت و بگفته زجاج آن گاه که روشنایی خورشید جمع و پیچیده شد چنانچه
عمّامه پیچیده شود.و مقصود اینکه از تکوّر خورشید اینست که نورش جمع و بر چیده تا اینکه مثل آهن پاره تفتیده افتاده شود
و نور و حرارتش تمام و خداوند براي بندگانش نور دیگري ایجاد نماید.
(وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ)
مجاهد و قتاده و(خواجه)ربیع خثیم گویند آن گاه که ستارگان فرو ریزند و بهم بخورند.میگویند طائر از هوا منکدر شد.
آن گاه سر نگون گردید.
جبائی گوید:آن گاه که ستارگان از تیره گی تغییر کنند و قول اوّل بهتر
ص : 326
است زیرا در آیۀ دیگر فرمود:
واکِبُ انْتَثَرَتْ) آن گاه که تناثر نجوم شود.ستارگان به هم بریزند.مگر اینکه بگویی اوّل نورش میرود آن گاه بهم 􀀀 (وَ إِذَا الْکَ
میریزند.
الُ سُیِّرَتْ) 􀀀 (وَ إِذَا الْجِب
آن گاه که کوه ها از روي زمین روان گردند پس غبار و گرد پراکنده و آب نمایی شوند.
شارُ) 􀀀 (وَ إِذَا الْعِ
و آن گاه که شتران ده ماهه آبستن.و نیز بعد از آنکه بچه خود را زائیدند.عشار گفته میشوند و آنها گرانقدرترین مال نزد
عربند (عُطِّلَتْ) یعنی حمل و بچّه خود را بدون شبان و شتربان رها کنند و بگفته جبائی و محکی از ابن عمرو عشار ابرهاي
معطّل هستند،که نمیبارند ازهري گوید:من در لغت این معنی را از عشار نمیشناسم.
(وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ)
آن گاه که حیوانات وحشی جمع میشوند تا قصاص بعضی که بر دیگري شاخی زده و یا صدمه اي وارد نموده گرفته شود و
خداوند سبحان وحوش و حیوانات را در آخرت محشور کند تا اینکه بآنچه استحقاق دارند از عوض بر دردهایی که در دنیا
بآنها رسیده برسند و داد بعضی از برخی دیگر گرفته شود پس در آن وقت بآنها خواهد رسید آنچه از عوض ها استحقاق
دارند.
پس آنکه میگوید: عوض همیشگی است میگوید آن حیوان براي همیشه در نعمت باقی خواهد بود.و آنکه میگوید:مستحقّ
عوض میشود.بطور انقطاع.
و بعضی از ایشان گویند:خداوند از باب تف ّ ض ل عوض را ادامه دهد بآنها تا اینکه غمّی بانقطاع آن عوض بر معوّض وارد
شود.و بعضی از آنها
ص : 327
گویند:وقتی خدا آنچه استحقاق داشت از عوضها بآنها داد آنها را خاك گرداند.
حارُ سُجِّرَتْ) 􀀀 (وَ إِذَا الْبِ
یعنی آب گوارا و شیرین آنها را بر آب شورش ریخته و آب شورش را بر آب شیرینش آمیخته تا پر شود.
مجاهد و مقاتل و ضحّاك گویند:مقصود اینکه بعضی از دریاها جاري در بعضی دیگر شود تا تمام دریاها یک دریا شود و
فاصله از میان آنها بر داشته شود.و بگفته ابن عبّاس بر افروخته شود پس آتشی شعله ور گردد و بگفته حسن و قتاده.خشک
شده و آبش تماما بخار و یا بزمین فرو رفته و یک قطره از آنهم نماند.و بگفته جبائی پر از چرك و خون و کثافتی که از
بدنهاي اهل آتش در آتش روانست گردد.و اراده کرد بحار جهنّم را زیرا دریاهاي دنیا که تمامی فانی و نابود شده اند.
(وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ)
عمر بن خطاب و ابن عبّاس و مجاهد و حسن و قتاده گویند:یعنی آن گاه که هر انسانی نزدیک بشکل و مثل خود میشود و
خود را باو میچسباند و از انسان تعبیر بنفس شده و گاهی هم از روح تعبیر به نفس شده.پس مقصود اینست که هر انسانی
نزدیک بمثل خودش از اهل آتش و اهل بهشت میگردد.و بگفته عکرمه و شعبی و ابی مسلم.آن گاه که ارواح باجساد نزدیک
شده و زنده میشوند و بگفته جبائی آن گاه که فریب خورده به کسی که گوش زده و فریبش داده از انسان یا شیطان نزدیک
میشود(تا حق خود را بگیرد)و بگفته عطاء و مقاتل.آن گاه که صالحین از مؤمنان بحور العین، نزدیک شده و با آنها ازدواج
میکنند و نفوس کافران با شیطانها نزدیک میشوند.
(وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ)
ابن عبّاس گوید:یعنی هنگامی که دخترك
ص : 328
کوچک زنده بگور شده سؤال میکند.
در عرب جاهلیت عادت بر این جاري شده بود که چون وقت زایمان زن نزدیک میشد.گودالی حفر میکرد و بالاي آن می
نشست پس اگر دختري میزائید آن را نگاه میداشت.
شاعر ایشان گوید:
سمّیتها اذ ولدت تموت
و القبر صهر ضامن زمیت
آن دختر را وقتی بدنیا آمد(تموت)میمیري تو نام گذاردم و قبر شوهر ضامن سنگین و با وقاریست.
شاهد این بیت همان عمل سخیف زنده بگور کردن دختران معصوم است.و معناي سئلت گذشت.
(بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ)
فرّاء گوید:از دختر زنده بگور شده خواهند پرسید بچه جرم و گناهی کشته شدي و معناي سؤالش توبیخ و سرزنش قاتل
اوست.
براي اینکه میگوید من بدون گناه کشته شدم.و این جاري مجراي قول خداي سبحانست بعیسی بن مریم علی نبیّنا و آله و علیه
السّلام که بر طریق و روش توبیخ و ملامت قومش و اقامه حجّه بر آنها میگوید:
اللّ ) آیا تو گفتی به مردم که تو را و مادرت را دو خدا بگیرند از غیر خدا.
􀀀
هَیْنِ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لِلنّ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِل
اسِ􀀀 قُلْت (أَ أَنْتَ ابی مسلم گوید:معناي سئلت.اینست که از قاتل آن مطالبه دلیل و علّت میشود در قتل آن دخترهاي زنده بگور شده و از سبب
قتل آنها سؤال میشود پس مثل اینکه گفته شده زنده بگور شده ها از قاتلش می پرسد چرا و به چه گناهی کشتی،این را و نظیر
آن قول خداست انّ العهد کان مسئولا.البتّه
ص : 329
از عهد و پیمان پرسیده خواهد شد و بنا بر این در اینجا کشنده گان حقیقته مسئول خواهند بود نه کشته شدگان و مسلّما آنها
سؤال کننده از قتلشان هستند.
(وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ)
و آن گاه که پرونده اعمالی که فرشتگان در آن از خیر و شرّ صاحبش و اهلش نوشته اند باز میشود تا اینکه اصحابش آن را
بخواند و اعمال ظاهر میشود پس بحسب آن پاداش داده شوند.
ماءُ کُشِطَتْ) 􀀀 (وَ إِذَا السَّ
آن گاه که آسمان زایل و از جاي خود نابود شود مانند جلا و پوستی که از تن شتر نابود و کنده میشود سپس خدا آن را می
پیچد و جمع میکند.و بگفته زجاج آن گاه که آسمان کنده میشود چنان که سقف کنده میشود و بگفته دیگري آن گاه که
آسمان از آنچه در آنست کشف و ظاهر میشود و معناي کشط بر داشتن تو است چیزي را از چیزي که پوشیده است چنان که
پوست از کوهان شتر برداشته میشود.
(وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ)
و آن گاه که دوزخ بر افروخته و شعله ور میگردد تا اینکه شدّت و تندیش بر تندي افزوده گردد.
و قتاده گوید:بر افروختگی آن غضب و خشم خدا و گناهان بنی آدم است.
(وَ إِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ)
و آن گاه که بهشت نزدیک باهل آن گردد،براي دخول آنان.و بگفته بعضی نزدیک شود بآنچه در آنست از نعمتها.پس مؤمن
سرورش زیاد و اهل آتش حدتشان زیاد شود.
ا أَحْضَرَتْ) 􀀀 (عَلِمَتْ نَفْسٌ م
یعنی آن گاه که این چیزها در قیامت شد در این وقت هر کسی میداند چه عملی حاضر کرده است.
ص : 330
چنانچه میگویند:احمدته و جدته محمودا.ستودم او را و یافتم او را ستوده و پسندیده.
و بعضی گفته اند:میداند در آن وقت چه اعمالی از خیر و شرّ حاضر کرده است.و احضار اعمال مجاز است براي اینکه آن
باقی نمیماند.و معنی اینست چیزي از آن نفس کم و نابود نمیشود بلکه تمام اعمالش حاضر خواهد بود و بگفته بعضی مقصود
پرونده هاي اعمال است.
ص : 331
[ [سوره التکویر ( 81 ): آیات 15 تا 29
اشاره
ذا تَنَفَّسَ ( 18 ) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ( 19 ) ذِي 􀀀 ذا عَسْعَسَ ( 17 ) وَ اَلصُّبْحِ إِ 􀀀 وارِ اَلْکُنَّسِ ( 16 ) وَ اَللَّیْلِ إِ 􀀀 لا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ( 15 ) اَلْجَ 􀀀 فَ
ا هُوَ عَلَی 􀀀 صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ ( 22 ) وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ اَلْمُبِینِ ( 23 ) وَ م 􀀀 ا 􀀀 طاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ ( 21 ) وَ م 􀀀 قُوَّهٍ عِنْدَ ذِي اَلْعَرْشِ مَکِینٍ ( 20 ) مُ
شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ 􀀀 الَمِینَ ( 27 ) لِمَنْ 􀀀 إِلاّ ذِکْرٌ لِلْع
􀀀
طانٍ رَجِیمٍ ( 25 ) فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ ( 26 ) إِنْ هُوَ 􀀀 ا هُوَ بِقَوْلِ شَیْ 􀀀 اَلْغَیْبِ بِضَنِینٍ ( 24 ) وَ م
( الَمِینَ ( 29 􀀀 اَللّ رَبُّ اَلْع
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 إِلاّ أَنْ یَ
􀀀
شاؤُنَ 􀀀 ا تَ 􀀀 28 ) وَ م )
ترجمه:
-15 سوگند یاد میکنم بستارگان پنهان شونده.
-16 در روز که رونده در افلاك خود نهان شونده در بروج خود.
-17 سوگند به شب آنکه پشت کند.
-18 و بامدادي که دم زند(طلوع کند).
-19 البتّه قرآن گفتار فرستاده اي(جبرئیل)بزرگوار است.
-20 نیرومند در پیشگاه صاحب عرش با منزلت است(در آسمان).
ص : 332
-21 فرمانرواست در آنجا امین است.
-22 نیست هم نشین شما(محمّد)دیوانه.
-23 بعزّتم سوگند دید پیغمبر جبرئیل را در افق روشن.
-24 و نیست پیغمبر بر چیزهاي پوشیده(که بدو وحی میشود)بخیل (که شما را تعلیم ندهد).
-25 و نیست قرآن سخن ابلیس رانده شده.
-26 پس(راه حق را گذاشته)بکجا میرود.
-27 نیست قرآن مگر پندي براي جهانیان.
-28 براي هر که بخواهد از شما آنکه(در راه خدا)مستقیم شود.
-29 و نمیخواهید(هدایت را)مگر آنکه بخواهد خداي که پروردگار جهانیان است.
قرائت:
اهل بصره غیر سهل و ابن کثیر و کسایی(بظنین)با ظاء خوانده.و دیگران با ضاد قرائت کرده اند.
دلیل:
ظنین آنست که مورد سوء ظنّ و بدگمانی و متّهم باشد از قول ایشان ظننت یعنی اتّهمت است نه از ظننت که متعدّي بدو
مفعول باشد زیرا اگر از آن بود ناچار بود از ذکر مفعول دوّم و در اینکه مفعول دوّم ذکر نشده دلیل است بر اینکه آن از ظننت
اللّ علیه و آله معروف به امین است و جناب ابو طالب(مؤمن قومش)پیغمبر را بصفت امین
􀀀
بمعناي اتّهمت است.و پیغمبر صلّی ه
توصیف و
ص : 333
گفته است.
انّ ابن آمنه الامین محمّدا
عندي بمثل منازل الاولاد
اللّ علیه و آله امین است نزد من مانند مقام و منزلت فرزندانم-شاهد این بیت کلمه
􀀀
البتّه فرزند آمنه(دختر وهب)محمّد صلّی ه
امین لقب محمّد(ص) است.
و کسی که به ضاد و ضنین قرائت کرده پس آن از بخل است.و معنی اینست که آن خبر بغیب میدهد.پس آن را بیان نموده و
کتمان نمیکند چنانچه کاهن و جادوگر امتناع از خبر دادن میکند تا اینکه اجرت و شیرینی بر این کار بگیرد.
شرح لغات:
الخنّس:جمع خانس و الکنّس جمع کانس و اصل و ریشه هر دوي آنها بمعناي ستر است.و شیطان خنّاس است براي اینکه
وقتی ذکر خدا میشود او پنهان میشود.یعنی فرار میکند و مخفی میشود.و کنّاس الطّیر پرنده،و وحشی،آشیانه و خانه ایست که
آن را مخفی گاه خود قرار میدهد.و کواکب،و ستارگان در برجهاي خود مخفی میشوند چون آهوها که در لانه و خانۀ خود
داخل میشوند.
و عسعس اللّیل:آن گاه که از اوّلش اقبال کند.و عسعس آن گاه که ادبار نماید و پشت نماید و آن از اضداد است.
علقمه بن قرط گوید:
حتّی اذا الصبح لها تنفّسا
و انجاب عنها لیلها و عسعسا
تا آن گاه که سفید صبح دمیده و هوا روشن گردد و تاریکی شبش بر طرف
ص : 334
و روز اقبال و شب ادبار نماید در این شعر تعریف غاري که مخفی گاه و یا منزل او بوده است مینماید.
شاهد این بیت عسعسا است که براي اقبال روز و ادبار شب آمده است.
العس:خواستن چیز است در شب و از آنست شبگرد(و عسس)گرفتن میگویند.عسعس اللّیل و سعسع شبگردي کرد.
اعراب:
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ
.جواب قسم است.سپس رسول را توصیف فرمود:
صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ و آن عطف بر جواب قسم است.و همین طور ما بعدش.و قول او: 􀀀 ا 􀀀 تا قول خودش امین آن گاه فرمود: وَ م
(فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ)
اعتراض است.فرّاء گوید:عرب میگوید الی این تذهب.و این تذهب تا کجا میروي.و کجا میروي و میگویند.ذهبت الشّام و
خرجت الشّام.تا شام(سوریا)رفتم.و از شام بیرون آمدم.و انطلقت السّوق.و ببازار رفتم گوید ما از عرب این سه حرف و مثال را
شنیدیم.
فرّاء انشاد کرده و گفت:
تصیح بنا حنیفه اذ رأتنا
و ايّ الارض تذهب للصّباح
قبیله حنیفه وقتی ما را ببینند بر سر ما فریاد کند و هر زمینی که براي صبحگاهان بروند.با فریاد و داد خواهند رفت.
شاهد این بیت کلمه تذهب میباشد.مقصود اراده کرده(الی ايّ الارض)را و سیبویه از این سه مثال حکایت نکرده مگر.ذهبت
الَمِینَ نیز جواب 􀀀 إِلاّ ذِکْرٌ لِلْع
􀀀
الشّام را و بنا بر این معنی آمده (فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ) و معنایش.فالی این تذهبون است و قول خدا. إِنْ هُوَ
ا􀀀 قسم است.و قول خدا. وَ م
ص : 335
شاؤُنَ 􀀀 تَ
شاءَ مِنْکُمْ بدل از قول او للعالمین.بدل بعض از کلّ است.پس تمام این مرکب 􀀀 هم نیز داخل در جواب قسم است.و قول او لِمَنْ
از فعل و فاعل و از قسم و جوابهاي آنست.
مقصود و تفسیر:
سپس خداوند سبحان آنچه در پیش فرمود مؤکّد نمود بقسم و فرمود:
لا أُقْسِمُ) 􀀀 (فَ
امَهِ) 􀀀 لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِی 􀀀 یعنی فاقسم.پس سوگند یاد میکنم ولاء زاید است و ما یاد کردیم اختلاف علماء را در باره لا در آیه (
وارِ) صفت خنّس است زیرا آنها در مدار و 􀀀 (بِالْخُنَّسِ) و آنها ستارگانی هستند که روز پنهان میشوند و شب ظاهر میشوند. (الْجَ
افلاك خود سیر میکنند (الْکُنَّسِ) نیز از صفات آن ستارگان است که متواري و پنهان در بروج خود میشوند چنان که، آهوان
در لانه هاي خود پنهان میشوند.حضرت علی علیه السّلام میفرماید آنها پنج ستاره هستند: 1-زحل 2-مشتري 3-مریخ 4-زهره-
-5 عطارد ( 1)و بعضی گفته اند:یعنی آنها در روز غایب و مخفی میشوند و
ص : 336
1) این پنج ستاره در عرف منجّمین و ستاره شناسان ستارگان پنجگانه متحیّر و سر گردان نامیده میشوند براي اینکه سیر -1
آنها شباهت بسیر ماه و خورشید ندارد بلکه مثلا از برج حمل به برج ثور سیر میکند و چند روزي در جاي خود بی حرکت
توقّف میکنند سپس بر میگردند در مسیر خود دو مرتبه تا داخل برج حمل میشوند از آخرش پس باز چند روز از حرکت
میمانند سپس در سیر خود مستقیم میشوند و همچنین تا اینکه مشتري در یک دور یازده مرتبه رجعت و برگشت دارد و زحل
بیست و نه رجعت و این بنظم و قدر معیّن و مرتّب مانند سایر حرکات فلکیه است و منجّمین قدیم این را نسبت میدادند
بافلاك صغیري که محیط بزمین نیستند هر گاه ستاره اي در پائین خود سیر میکرد آن را میدیدي بر گشته است و هر گاه در
بالا سیر میکرد آن را مستقیم میدیدي و آنها را فلک
دیده نمیشوند و در وقت غروبشان متواري میگردند.و اینست خنوس و کنوس آنها و بگفته ابن مسعود آنها گاو وحشی است و
بگفته ابن جبیر آنها آهوان هستند.
ذا عَسْعَسَ) 􀀀 (وَ اللَّیْلِ إِ
حضرت علی علیه السّلام و ابن عبّاس و مجاهد و قتاده گویند:یعنی آن گاه که به تاریکی خود ادبار نمود و بگفته حسن آن
گاه که بتاریکیش اقبال نمود.و بگفته جبائی آن گاه که به پردة خود جهان را تاریک نمود.
ذا تَنَفَّسَ) 􀀀 وَ الصُّبْحِ إِ
یعنی آن گاه که صبح پرده از چهره خود بر گرفت و روشن نمود و مقصود اینکه روشنایی آن کشیده شد تا روز گردید.
(إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ)
حسن و قتاده گویند:این جواب قسم است.
یعنی اینکه قرآن گفته فرستاده بزرگواریست بر پروردگارش و او جبرئیل علیه السّلام است.و آن کلام خداي تعالی است که بر
اللّ علیه و آله از جبرئیل علیه السّلام شنیده و از قبل و طرف خود نگفته است.و
􀀀
لسان او نازل کرده یعنی آن را محمّد صلّی ه
بعضی گفته اند:که آن را اضافه بجبرئیل علیه السّلام نموده براي اینکه خداوند تبارك و تعالی بجبرئیل فرمود برو خدمت
اللّ علیه و آله و باو چنین بگو.سپس جبرئیل(ع)را تعریف و فرمود:
􀀀
محمّد صلّی ه
(ذِي قُوَّهٍ)
یعنی در آنچه تکلیف باو شده و بآن مأمور گردیده از علم و عمل و تبلیغ رسالت.
(1
(تدویر مینامیدند.و امّا امروز آنها را نسبت میدهند بامتزاج حرکت زمین با حرکت این ستارگان و شرح این بسیار مفصّل رجوع
بکتب هیئت و نجوم شود.فخر رازي گوید:رجوع این ستارگان خنوس و کنوسشان مخفی شدن آنهاست در زیر نور
خورشید.یعنی موقع سوختن یا در روز.(شعرایی)
ص : 337
و بعضی گفته اند:صاحب قدرت در نفس خود میباشد و از نیرو و توانایی او بود که شهرهاي قوم لوط را با جلوي بالش کنده
و تا آسمان رسانیده و آن گاه وارونه کرد.
(عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَکِینٍ)
یعنی متمکّن است نزد خدا صاحب عرش و آفریدگار عرش بلند مرتبه و بزرگ مقام و مرتبه است نزد او.چنانچه میگویند:
فلانی پیش پادشاه متمکّن و داراي نفوذ و قدرت است.و مکان بمعناي تقرّب و نزدیکی مقام است.
طاعٍ ثَمَّ) 􀀀 (مُ
یعنی در آسمانها اطاعت شده است.فرشتگان آسمان او را اطاعت میکنند.گویند:از اطاعت فرشتگان بجبرئیل علیه السّلام اینست
اللّ علیه و آله باز کرد تا داخل آن شده و دید
􀀀
که او خازن بهشت را شب معراج امر کرد تا درهاي بهشت را براي محمّد صلّی ه
آنچه در بهشت است از طوبی و کوثر و انهار جاریه و حور العین و غیره را.و امر کرد مالک دوزخ را پس براي او گشود در
جهنّم را تا بآن نظر فرموده.
(أَمِینٍ)
یعنی بروحی و رسالات خدا بسوي انبیاء و پیامبران امینست.
اللّ علیه و آله بجبرئیل علیه السّلام فرمود:چه اندازه نیکو خدا تو را ستوده.
􀀀
و در حدیث آمده که رسول خدا صلّی ه
طاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ) 􀀀 (ذِي قُوَّهٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَکِینٍ مُ
پس قوّه و نیروي تو چه اندازه و امانت تو چه بوده گفت امّا قوّه من اینکه مرا خدا بر انگیخت به سوي شهرهاي قوم لوط و آن
چهار شهر بود که در هر شهر چهار صد هزار جنگجو بود غیر از بچّه ها و زنها.پس آن را از پائین ترین زمین(یعنی از اعماق
زمین)کنده و برداشتم تا اهل آسمان صداي خروس و مرغان و زوزه سگان آنها را شنیدند.
ص : 338
پس آنها را سرنگون و وارونه افکندم.و امّا امانت اینکه من امر بچیزي نشدم که آن را بغیر از اهلش و صاحبش بدهم و بگویم.
صاحِبُکُمْ) نیست صاحب شما که شما را دعوت بخدا و 􀀀 ا 􀀀 سپس خداوند سبحان جماعت کفّار را مخاطب ساخته و فرمود: (وَ م
اخلاص طاعت و عبادت او نموده (بِمَجْنُونٍ) دیوانه.و مجنون آنست که بر عقلش پرده اي باشد که درك و احساس امور را بر
آنچه هست نکند.براي آفتی که او را فرو گرفته و براي فرو گرفتن آفت است که از شخص خواب ممتاز و مشخّص است.براي
اینکه خواب آفت نیست.و این نیز جواب قسم است خداوند سوگند یاد کرده که قرآن را جبرئیل بآن حضرت نازل کرد و البتّه
اللّ علیه و آله.آن طور که اهل مکّه باو نسبت جنون میدهند نیست.
􀀀
حضرت محمّد صلّی ه
(وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ)
اللّ علیه و آله جبرئیل علیه السّلام را دید بر صورتی که خداي تعالی او را به
􀀀
قتاده و مجاهد و حسن گویند:یعنی محمّد صلّی ه
ا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِ َ ض نِینٍ) ابن عبّاس و 􀀀 آن آفریده در جایی که خورشید طلوع میکند و آن افق اعلی از طرف مشرق است (وَ م
سعید بن جبیر و ابراهیم و ضحّاك گویند:یعنی بروحی خداي تعالی و آنچه او را از اخبار غیبی خبر میدهد متّهم نیست.زیرا
احوال او ناطق و گویاي بصداقت و امانت اوست.
و کسی که آن را با ضاد(ضنین)خوانده.مقصود و معنایش اینست که او در رسانیدن آنچه از خدا باو اعلام شده بخیل نیست
چنانچه خداوند او را تعلیم نمود.
طانٍ رَجِیمٍ) 􀀀 ا هُوَ بِقَوْلِ شَیْ 􀀀 (وَ م
و آن قول شیطان بگفته حسن که خدا او را رجم بلعنت و نفرین کرده نیست و بنا بر گفته بعضی دیگر آن قول شیطانی که به
سبب تیر شهاب از آسمان رانده شده است نیست.و مقصود اینست که قرآن
ص : 339
گفته و قول شیطان رجیم که القاء باو کرده باشد نیست چنانچه مشرکین میگویند که شیطان باو القاء میکند همانطوري که
بکاهنان و جادوگران القاء میکند سپس خداوند ایشان را توبیخ و ملامت کرده و میفرماید:
(فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ)
زجاج گوید:پس کدام راه را که از این راه روشن تر باشد و براي شما بیان کردم می پیمائید.
و بعضی گفته اند:یعنی شما از این قرآن که شفاء بیماریها و هدایت است بکجا عدول میکنید.
الَمِینَ) 􀀀 إِلاّ ذِکْرٌ لِلْع
􀀀
(إِنْ هُوَ
یعنی نیست قرآن مگر موعظه و تذکّر براي مردم که ممکن است ایشان بسبب آن بحقّ برسند و ذکر ضدّ سهو و نسیانست و
ذاکر از چهار صورت خالی نیست.یا عالم است یا جاهل است یا مقلّد است یا شاكّ و یا سهو هیچ یک از اینها درست نیست
زیرا آن ضدّ ذکر و یاد بود است.
شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ) 􀀀 (لِمَنْ
براي کسی که از شما میخواهد بر امر خدا و طاعت او مستقیم باشد.خداوند سبحان یاد نمود که آن براي تمام خلق خدا بنحو
ما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ 􀀀 عموم ذکر است.سپس تخصیص داد اهل استقامت را.براي اینکه برگشت منفعت به ایشانست چنانچه فرمود: إِنَّ
ا􀀀 منَ بِالْغَیْبِ .البتّه میترساند کسی را که پیروي از قرآن نموده و خدا را در پنهانی به ترسد.(سوره یس) (وَ م 􀀀 الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْ
الَمِینَ) و نمیخواهند مگر اینکه- بخواهد.خدایی که پروردگار عالمیانست.در آیه چند قول 􀀀 اللّ رَبُّ الْع
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 إِلاّ أَنْ یَ
􀀀
شاؤُنَ 􀀀 تَ
است( 1)جبائی گوید:یعنی نمیخواهند استقامت بر حقّ را مگر اینکه خدا این را از پیش خواسته باشد از جهتی که خدا شما را
آفریده براي آن و تکلیف کرده شما را بآن پس مشیّت
ص : 340
او در مقابل و برابر خواست شماست( 2)ابی مسلم گوید:این خطاب بکفّار است.و مقصود اینست که شما اسلام را نمیخواهید
مگر اینکه خدا بخواهد،و شما را بر آن مجبور نموده و ناچار بآن نماید و لکن این کار را نمیکند براي اینکه- خدا اراده نموده
که شما در حال اختیار ایمان آورید تا مستحقّ ثواب شوید و اراده نکرده که شما را بر آن تحمیل کند.( 3)اینکه مقصود این
باشد و شما اسلام را نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد در استقامت بشما لطف و محبّت مخصوص نماید.براي آنچه در کلام
است از معناي نعمت.
ص : 341
سورة انفطرت
اشاره
سورة انفطار هم نامیده شده( 19 )آیه است و در مکّه نازل شده.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمود:
􀀀
ابیّ بن کعب.از پیغمبر صلّی ه
کسی که آن را قرائت نماید خداوند بعدد هر قبري یک حسنه و بعدد هر قطره اي صد حسنه باو عطا فرماید.و روز قیامت
خداوند کار او را اصلاح فرماید.
اللّ صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود کسی که این دو سوره را( 1)اذا السماء
􀀀
حسن بن ابی العلاء از حضرت ابی عبد ه
انفطرت( 2)و اذا السماء انشقت را قرائت کند و در نماز واجب و نافله این دو را جلوي چشم خویش قرار
ص : 342
دهد(یعنی مرتّب بخواند و تأمل در آیات آن دو کند)خداوند او را محجوب به حجاب و پرده ي نکند و چیزي او را مانع از
خدا نشود و همواره بسوي خدا نظر و خدا باو نظر(رحمت)کند تا از حساب مردم فارغ شود.
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سورة قبل:
چون سوره جلوتر در ذکر هولها و خطرهاي روز قیامت بود خداوند این سوره را هم بمثل آن افتتاح نمود تا متّصل بآن
شود.اتّصال مانند بمانند.پس فرمود:
[ [سوره الانفطار ( 82 ): آیات 1 تا 19
اشاره
( حارُ فُجِّرَتْ ( 3) وَ إِذَا اَلْقُبُورُ بُعْثِرَتْ ( 4 􀀀 واکِبُ اِنْتَثَرَتْ ( 2) وَ إِذَا اَلْبِ 􀀀 ماءُ اِنْفَطَرَتْ ( 1) وَ إِذَا اَلْکَ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . إِذَا اَلسَّ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
فَسَوّ فَعَدَلَکَ ( 7) فِی أَيِّ صُورَهٍ
اكَ􀀀 بِر اَلْکَرِیمِ ( 6) اَلَّذِي خَلَقَکَ ا غَرَّكَ بَِّکَ 􀀀 سانُ م 􀀀 ا أَیُّهَا اَلْإِنْ 􀀀 ا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ ( 5) ی 􀀀 عَلِمَتْ نَفْسٌ م
رارَ 􀀀 ا تَفْعَلُونَ ( 12 ) إِنَّ اَلْأَبْ 􀀀 کاتِبِینَ ( 11 ) یَعْلَمُونَ م 􀀀 راماً 􀀀 حافِظِینَ ( 10 ) کِ 􀀀 کَلّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ ( 9) وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَ
􀀀
( شاءَ رَکَّبَکَ ( 8 􀀀 ا 􀀀م
( ا یَوْمُ اَلدِّینِ ( 17 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 ائِبِینَ ( 16 ) وَ م 􀀀 ا بِغ 􀀀 ا هُمْ عَنْه 􀀀 ا یَوْمَ اَلدِّینِ ( 15 ) وَ م 􀀀 اَلْفُجّ لَفِی جَحِیمٍ ( 14 ) یَصْلَوْنَه
ار 􀀀 لَفِی نَعِیمٍ ( 13 ) وَ إِنَّ ( لِلّ ( 19
􀀀
لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ اَلْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ هِ 􀀀 ا یَوْمُ اَلدِّینِ ( 18 ) یَوْمَ 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 ثُمَّ م
ص : 343
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان:
-1 آن گاه که آسمان شکافته میشود.
-2 و آن گاه که ستارگان فرو ریزند.
-3 و آن گاه که دریاها روان گرده شوند(تا یک دریا گردند).
-4 آن گاه که گورها زیر و زبر شوند.
-5 هر کس آنچه پیش فرستاد و آنچه پس گذاشته بداند.
-6 اي آدمی چه چیز مغرور کرد تو را بپروردگار کریمت.
-7 آن خدایی که آفرید ترا پس راست گردانید(اعضاي)تو را و معتدل ساخت تو را(در آفرینش)در هر صورتی که خواست
ترکیب کرد.
-8 نه چنانست بلکه دروغ می پندارید روز پاداش را.
-9 و البتّه بر(کردار و گفتار)شما نگهبانانند.
-10 از فرشتگان بزرگانند(نزد خدا)نویسندگانند.
ص : 344
-11 اعمال شما را میدانند آنچه میکنید.
-12 بیشک نیکوکاران در بهشتند.
-13 و البتّه بدکاران(آنان که پیغمبر را تکذیب کردند)در دوزخند.
-14 در آیند بدوزخ روز جزا(روز قیامت).
-15 و نیستند بدکاران از دوزخ ناپدید(و گمشدگان).
-16 چه چیز دانا کرد تو را که چیست روز پاداش.
-19 و حکم در آن روز(پر وحشت)از آن خداست. -18 -17
قرائت:
اهل کوفه و ابو جعفر(فعدلک)مخفّف بدون تشدید قرائت کرده و دیگران با تشدید خوانده اند و ابو جعفر.بل یکذّبون قرائت
کرده و دیگران با تاء خوانده اند.ابن کثیر و اهل بصره.یوم لا تملک برفع خوانده و دیگران با نصب خوانده.و در شواذ.سعید
بن جبیر ما اغرّك بربّک.قرائت کرده است
دلیل:
امّا عدلک با تشدید.معنایش اینست.خلقه تو را معتدل ساخت.
پس تو را در بهترین صوره بیرون آورد و ایجاد نمود.و امّا عدلک.بتخفیف پس معنایش اینست که بعضی از تو را معتدل به
بعضی دیگر نمود پس خلقه تو معتدل شد متناسب آن و تفاوتی در آن نیست.
و قوله یکذّبون.با یاء خبر از کفّار است.و با تاء بنا بر خطاب بکفّار است.
تَمْلِکُ نَفْسٌ آن البتّه خبر مبتداء محذوف است.اي(هو یوم لا تملک)یعنی روز قیامت روزي 􀀀 و امّا جهت رفع در آیه. یَوْمَ لا
است که هیچ نفسی مالک
ص : 345
ا یَوْمُ الدِّینِ) چه چیز تو را دانا کرد که روز پاداش و قیامت چیست و آن 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 نیست.و امّا نصب.پس او وقتی گفت (وَ م
لا تَمْلِکُ خبر جزاء مضمر شده است. 􀀀 جزاء و پاداش است گوید روز جزا روزیست که نفسی مالک نیست.پس یَوْمَ
براي اینکه آن حدث است و اسماء زمان اخبار از حدث است.و جایز است منصوب بر وجه دیگر باشد و آن اینکه چون یوم
در بیشتر چیزها جاري شده که ظرف باشد بر همان منوال که در اکثر امور است رها شده.و دلیل بر این اجتماع و اتّفاق قاریان
ذلِکَ .و از آنچه تقویت و تأیید میکند نصب را در این آیه. وَ 􀀀 مِنّ دُونَ
ا􀀀 و الصّ الِح 􀀀 أَنّ مِنَّا وُنَ
􀀀
و عرب است در قول خداي تعالی. وَ ا
النّ - یُفْتَنُونَ .پس نصب در یوم لا تملک
ارِ 􀀀 ع أَیّ یَوْمُ الدِّینِ یَوْمَ هُمْ لََی
انَ 􀀀 ی النّ و آیه سَْئَلُونَ
اس 􀀀 الْق یَوْمَ یَکُونُ ارِعَهُ 􀀀 م اكَ َا 􀀀 ا أَدْر 􀀀م
نفس مانند این و مثل آن است.
ابو الحسن گوید:و اگر همه اینها مرفوع گردد خوب است جز اینکه ما اختیار کردیم آنچه همه مردم بر آن هستند و امّا کسی
که.ما اغرّك قرائت کرده- جایز است که معنایش این باشد.
(ما الّذي دعاك الی الاغترار به)چه چیز تو را به غرور به پروردگارت فرا خواند.و جایز است که تعجّب باشد.و گفته اند:در
النّ این دو وجه را.و اغرّك جایز است که از غرو غراره باشد.پس معنایش این باشد.ما اجهلک و ما
ارِ 􀀀 ع ما أَصْبَرَهُمْ لََی 􀀀 آیه فَ
اغفلک عمّا یراد بک چه تو را نادان نمود و چه تو را غافل کرد از آنچه اراده بتو شده.و ممکن است که از غرور بر غیر قیاس
( باشد چنانچه در مثل گفته اند.اشغل من ذاق النحیّین. ( 1
ص : 346
1) النّحی بکسر نون مشک و خیک روغن است.و ذات النحیّین زنی بود که شغلش روغن فروشی بود.پس مردي آمد از او -1
روغن بخرد.پس
شرح لغات:
الانفطار:و الانشقاق:و الانصداد:مانند و مرادف در معنی یعنی شکافتن و پاره شدن است.
الانتثار:ریختن چیز است در جهات مختلف.
التّفجیر:سوراخ شدن و پاره شدن بعضی از جاهاي آب است بر بعضی دیگر بنا بر تکثیر و زیادي و از آنست فجور.براي سوراخ
شدن و جاري شدن صاحبش به بیرون رفتن بسوي بسیاري از گناهان.و از آنست فجر براي شکافته شدن آن بروشنایی و بعثرت
الحوض بعثرته آن گه که زیر و زبر شود و بعثره و بحثره وارونه و پشت و رو کردن چیز است.
و الغرور:ظاهر کردن امریست که از روي جهل و نادانی توهّم و خیال شده است میگویند غره غرورا.و اغتره اغترارا حارث بن
حلزه گوید:
لم یغرّوکم غرورا و لکن
رفع الآل جمعهم و الضّحاء
این بیت از سبعه معلّقه است.گوید:نیامد شما را ناگهان بلکه شما ایشان را در موقع ظهر و روشنایی روز میدیدید و آل بمعناي
سراب است،و سراب و آب نما در موقع بلند شدن روز بنظر میآید.
(1
(سرخیکی را باز کرد پس مرد باو گفت نگاه دار تا خیک دیگر را به بینم بهتر است پس سر آن مشک باز را در دست گرفت
پس آن مرد مشک دیگر را گشود و بزن گفت سر این را هم نگهدار بدستت پس چون هر دو دست آن زن بآن دو مشک
روغن بند شد پس آن مرد از این فرصت سوء استفاده نموده عازم شد با آن زن مشغول کار شود پس آمد پشت سر زن در
حالی که زن منحنی و دولا و هر دو دستش مشغول به مشکها بود پس پیراهن آن را از عقب بالا زده و کار او را ساخت و
چون شهوت خود را آن طور که میخواست اعمال کرد سپس مسلمان شده و توبه نمود و او همان مردیست که- پیغمبر(ص)باو
فرمود یا خوات خرید تو چگونه بود و تبسّم فرمود(و خوات اسم آن مرد است).(مترجم)
ص : 347
و شاهد این بیت لم یغرّوکم غرورا است.
اعراب:
قول خدا.
شاءَ 􀀀 ا 􀀀 فِی أَيِّ صُورَهٍ م
.جایز است که ما زایده براي تأکید باشد.و معنی اینست.در هر صورتی که خواهد تو را ترکیب نماید بلند قامت و یا کوتاه
قد.زشت و یا زیبا.و رکبک عطف بر عدلک است.پس و او حذف شده و ممکن است.ما در معناي شرط و جزاء باشد.پس
معنی این باشد.در هر صورتی که خواست تو را در آن صورت ترکیب کند.ترکیب نمود.و بنا بر این قول خدا فی ايّ صوره
صله از رکبک نمیباشد.براي اینکه سیبویه گوید:ان تضرب زیدا اضرب عمرا.اگر تو زید را زدي من عمر را میزنم و جایز
نیست تقدیم عمرو را بر آن(که گفته شود اضرب عمروا ان تضرب زیدا)پس واجب است که قول خدا. فِی أَيِّ صُورَهٍ صله
مضمر باشد نه صله عدلک.براي اینکه آن استفهام است.پس ما قبلش در آن عمل نمیکند.یصلونها در محلّ نصب است بنا بر
حالیّت.و ممکن است در محلّ رفع باشد.پس خبر باشد.براي اینکه آن خبر بعد از خبر است.و تقدیرش اینست.انّ الفجّار لفی
جحیم صالون.البتّه بدکاران هر آینه در دوزخ خواهند بود.
مقصود و تفسیر:
اشاره
ماءُ انْفَطَرَتْ) 􀀀 (إِذَا السَّ
مامِ) روزي که آسمان بسبب ابرها پاره پاره 􀀀 ماءُ بِالْغَ 􀀀 آن گاه که آسمان شکافته و پاره پاره شد و مانند آنست (یَوْمَ تَشَ قَّقُ السَّ
واکِبُ انْتَثَرَتْ) ابن عبّاس گوید:آن گاه که ستارگان ساقط شوند و فرو ریزند سیاهی که روشنایی برایشان 􀀀 میشود (وَ إِذَا الْکَ
( نباشد. ( 1
ص : 348
1) قدماء از حکماء و فلاسفه نظرشان این بود که آسمانها هرگز -1
حارُ فُجِّرَتْ) 􀀀 (وَ إِذَا الْبِ
قتاده و جبائی گویند آن گاه که بعضی از دریاها به بعضی دیگر باز میشوند.شیرینش در شور و شورش در آب شیرین.پس
همه یک دریا شود.و بگفته حسن:یعنی آب دریاها بخشکد و تمام شود.
(وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ)
آن گاه که قبرها شکافته و زیر و زبر شود.یعنی خاکش وارونه و مردگانی که در آن هستند زنده برانگیخته شوند.و بگفته ابن
( عبّاس و مقاتل:یعنی خاك از روي مردگان کنار رود.پس از آن بیرون آیند در موقع بعث و روز قیامت. ( 1
ا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ) 􀀀 (عَلِمَتْ نَفْسٌ م
ما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ 􀀀 سانُ- یَوْمَئِذٍ بِ 􀀀 بداند هر نفسی آنچه جلو فرستاده و آنچه مؤخّر داشته.و این مانند قول خداي سبحانست. یُنَبَّؤُا الْإِنْ
.خبر میدهد انسان را در این روز بآنچه مقدّم و یا مؤخّر داشته است و ذکر آن گذشت.
اللّ بن مسعود گوید:آنچه از خیر مقدّم دارد و از شرّ و آنچه مؤخّر دارد از سنّت نیکویی که بعد از آن مورد عمل قرار
􀀀
عبد ه
گیرد پس براي او اجر و پاداش
(1
(از بین نمیروند و شکافته نمیشوند.و لکن حقّ اینست که کرات آسمانی مانند کرات خاکی و زمینی در معرض زوال و از بین
رفتن هستند و خورشید و ماه روشنایی و نورشان از بین میرود و آنها مانند سایر ابر اجسام میمیرند چنانچه خداي تعالی خبر
داده است پس در هر روز دست فعّال خدا در کار است.
ص : 349
2) بعثرت القبور:کنایه از زنده شدن مردگانست.چون معهود در ذهن اینست که مرده در قبر است پس از این ملزوم ذهن -1
منتقل بلازمش میشود مانند مثال زید کثیر الرّماد.زید خاکسترش زیاد است.زیرا از این جود و کرم زید فهمیده میشود گر چه
خاکستر هم نداشته باشد و همین طور در اینجا زنده شدن فهمیده میشود گر چه مرده در قبر نباشد در دریا غرق شده و یا طعمه
درنده گان صحرا و پرندگان شده و یا در حریق سوخته و ذغال شده باشد.(مترجم)
کسی خواهد بود که از آن سنّت و روش پیروي کرده است بدون اینکه چیزي از اجر و پاداش ایشان کم شود و یا سنت و
روش بدي از خود گذارد چون(سینما و کاباره) پس هر کس از آن سنّت و بلکه بدعت بد(مانند بدعتهاي عمري)پس براي او
است وزر و گناه کسی که بآن عمل کرده است بدون اینکه چیزي از گناهان ایشان کم شود.و مؤیّد این است آنچه در حدیث
اللّ علیه و آله و سلّم ایستاد و سؤال کرد.پس مردم ساکت ماندند آن گاه مردي
􀀀
آمده که سائلی در زمان رسول خدا صلّی ه
اللّ علیه و آله فرمود:کسی که سنّت خیري بگذارد.که مردم بآن
􀀀
چیزي باو داد پس مردم دیگر هم دادند.پس پیغمبر صلّی ه
سنّت و کار خیر عمل کنند براي اوست اجر و پاداش آن و مثل پاداش هاي کسانی که از آن پیروي کرده اند بدون اینکه
چیزي از پاداش ایشان کم شود.و کسی که یک سنّت و آئین و روش بدي بگذارد.پس براي او وزر و گناه آن کسانی است
که پیروي از او کرده اند خواهد بود و بدون اینکه از گناهان ایشان کم شود ( 1)گوید:پس حذیقه بن
ص : 350
1) مثلا کسی مسجد بسازد و یا مدرسه علمیّه اي بنا کند پس هر کس در آن نماز و عبادت کند و یا درس بخواند براي -1
مؤسّس و بانی آن ثواب آن عمل و ثواب اعمال مردمی خواهد بود که در آن عبادت کرده اند و همین طور اگر مرکز فساد و
گناهی چون سینما و کاباره و مثل آن بنا و تأسیس کند براي او گناه آن و گناهان مردمی است که در آن مرکز و مؤسّسه
مرتکب شده اند بدون اینکه از گناهان- آنها کم شود.
ا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ .میداند هر نفسی آنچه مقدّم و یا مؤخّر داشته است. 􀀀 یمان تلاوت نمود. عَلِمَتْ نَفْسٌ م
ا غَرَّكَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ) 􀀀 سانُ م 􀀀 ا أَیُّهَا الْإِنْ 􀀀(ی
اي انسان چه چیز تو را مغرور به پروردگار کریمت کرده است.یعنی کدام چیز تو را مغرور نموده و تو را فریب داده و باطل را
اللّ علیه و آله هر گاه این
􀀀
براي تو زیبا و حقّ جلوه داده تا او را مخالفت نموده و گناه نموده اي.و روایت شده که پیغمبر صلّی ه
آیه را تلاوت میکرد.میفرمود:جهل و نادانی او او را فریب داده است.و مفسّرین در بارة معناي کریم اختلاف کرده اند.
« معناي کریم از نظر دانشمندان »
بعضی گفته اند:کریم آن منعمی است که تمام افعال او احسان و انعام است که بسبب آن جز نفع و دفع زیان و ضرر نمیکند.
و بعضی گفته اند:کریم آنست که اعطاء میکند آنچه براي اوست و آنچه براي او نیست و طلب نمیکند چیزي را که براي
اوست.
و بعضی گفته اند:کریم آنست که اندك پذیرفته و زیاد میدهد.
و بعضی گفته اند:از کرم خداي سبحان اینست که راضی به بخشودن گناهان نشده تا آن را تبدیل و تعویض بحسنات نمود
بفضیل بن عیّاض ( 1)گفتند
ص : 351
1) فضیل بن عیّاض از راهزنان معروف خراسان بود که سلب امنیّت از مردم مخصوص مسافرین نموده بود شبی براي ربودن -1
دختري که معشوقۀ او بود و کسان او حاضر نبودن که دختر خود را براهزن بدهند.پس او عازم شد شبانه بخانه معشوقه رود و
او را با خود به برد از بام مجاور منزل مقصود خواست عبور کند در نیمه شب صداي تلاوت قرآن شنید.که کسی میخواند أَ لَمْ
اللّ آیا وقت آن نشده که کسانی که ایمان بخدا
􀀀
یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ هِ...
ا غَرَّكَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ .چه چیز تو 􀀀 اگر خداوند تو را در روز قیامت در برابر خود نگه داشته محاکمه و استیضاح کند و بگوید م
را به پروردگار کریمت مغرور کرد چه خواهی گفت بخدا.گفت میگویم مرا مغرور کرد پرده هاي عفو و کرم آویخته تو.
یحیی بن معاذ گوید:اگر خداوند مرا در برابر خود نگاه داشته و بفرماید تو را چه چیز بمن مغرور کرد خواهم گفت مرا مغرور
نمود احسان و نیکی تو در گذشته و حاضر.و بعضی از ایشان است که گوید.مرا حلم تو مغرور کرد ابی بکر و ردّاق
گوید.کدام کریم مرا مغرور نمود.و البتّه خداوند سبحان فرمود(الکریم) اسماء و صفات دیگر خود را نفرمود.براي اینکه گویا
او را تلقین نمود تا بگوید:
(غرّنی کرم الکریم).
اللّ بن مسعود گوید:هیچیک از شما نیست مگر اینکه خداوند او را در روز قیامت استیضاح کند و بگوید یا بن آدم یا بن
􀀀
عبد ه
آدم اي پسر آدم اي پسر آدم چه چیز تو را مغرور بمن نمود اي فرزند آدم.چرا آنچه را که دانستی عمل نکردي.اي فرزند آدم
چرا پیامبران را اجابت ننمودي.
امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:چه اندازه مغرور است بستر کردن و پوشیدن بر آن و مستدرج است باحسان
بر او یعنی بسبب
(1
(آورده اند قلوبشان از یاد خدا بترسد.فضیل تا شنید بدنش لرزید و گریست گفت چرا الآن وقته حالا وقت آن شد برگشت و با
حالت عجیبی هوا را کشت و بخرابه اي پناه و بتوبه و انابه پرداخت در همین حال قافله و کاروانی رسید شنید کسی فریاد زد
اینجا نمانید زود بگذرید که میترسم فضیل رسیده و بر ما شبیخون زند و ما را غارت و بقتل رساند.ناله فضیل بلند و با خود
گفت واي بر تو که بندگان خدا از تو در وحشت و مصونیت ندارند پس با حالی پریش از خراسان منطقه گناه و تجاوز خود
بمکّه مهاجرت و در آنجا معتکف بتدارك و جبران ما فات پرداخت تا نامش از دفتر اشقیاء و تبه کاران محو و در دفتر نیکان
و ابرار و عارفان و عابدان ثبت و از بزرگان روزگار گردید.(مترجم)
ص : 352
احسان حق باو توبه و رجوع بحقّ را تأخیر میاندازد.
(الَّذِي خَلَقَکَ)
فَسَوّ ) پس تو را انسانی مستوي القامه گردانید که
اكَ􀀀 آن خدایی که تو را از نطفه اي ایجاد کرد و حال آنکه تو چیزي نبودي (
بشنوي و ببینی (فَعَدَلَکَ) یعنی تو را معتدل قرار داد.
مقاتل گوید:یعنی خلقت تو را معتدل در دو چشم و دو گوش و دو دست و دو پا نمود.مقصود اینکه میان آنچه براي تو از
اعضایی که براي انسانی آفریده و بعضی از آنها دو تایی است عدالت و برابري قرار داد.دستی را بر دستی دیگر و پایی را بر
پایی دیگر بلندتر نکرد و فزونی نداد.
شاءَ رَکَّبَکَ) 􀀀 ا 􀀀 (فِی أَيِّ صُورَهٍ م
مجاهد گوید:یعنی در هر کدام شباهتی از پدر یا مادر یا عمو و دایی قرار داد از حضرت رضا علیه السّلام از پدران معصومش
اللّ علیه و آله روایت شده که آن حضرت بمردي فرمود فرزند براي تو نیست.گفت اي رسول خدا چه اندازه
􀀀
از پیامبر صلّی ه
آرزو دارم که برایم فرزندي باشد یا پسر و یا دختر حضرت فرمود:میخواهی فرزندت شبیه که باشد.عرض کرد شبیه مادر و یا
پدر.فرمود چنین نگو زیرا که نطفه چون در رحم قرار گرفت خداوند هر نسبتی که میان او و آدم است حاضر فرماید آیا
شاءَ رَکَّبَکَ) در هر صورتی که خواهد تو را بآنصورت ایجاد کند یعنی در ما بین تو و 􀀀 ا 􀀀 نخوانده اي این آیه را (فِی أَيِّ صُورَهٍ م
حضرت آدم علیه السّلام.
عکرمه و ابی صالح گویند:در هر صورتی که خواهد از صورت خلق خود تو را ترکیب و ایجاد کند اگر خواست در صورت
انسان و اگر خواست در صورت الاغ و خر و اگر خواست در صورت میمون.
حضرت صادق علیه السّلام فرمود:اگر خواهد تو را بر غیر این صورت ایجاد نماید.یعنی خداوند سبحان قادر است که تو را هر
گونه خواهد قرار
ص : 353
دهد و لکن او تو را در بهترین صورتها و ارزیابی ها آفرید تا گردیدي بر صورتی که تو بر آن هستی که هیچ حیوانی شبیه تو
نیست.
کَلّا)
􀀀
و بعضی گفته اند:در هر صورتی که خواهد از مرد و یا زن(نر و یا ماده)چاق و یا لاغر خوشگل و یا زشت دراز یا کوتاه (
یعنی آن طور که شما خیال کردید نیست که بعثی و حسابی نباشد.و اینجا جاي انکار بعث و انگیزش نیست با روشنی و
آشکاري امر در آن و قیام دلیل بر آن.
(بَلْ تُکَذِّبُونَ)
مجاهد و قتاده گویند بلکه اي گروه کفّار شما تکذیب می کنید (بِالدِّینِ) روز پاداشی که آن جزاء و کیفر است بر انکار شما
اللّ علیه و آله براي شما آورده و آن اسلام است.
􀀀
بعث و نشورا.جبائی گوید:شما تکذیب میکنید دینی را که محمّد صلّی ه
حافِظِینَ) 􀀀 (وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَ
و البتّه نگهبانانی هستند از فرشتگان که آنچه شما عمل کنید از طاعات و معصیتها حفظ میکنند براي شما.آن گاه خداوند
فرشتگان حافظ را توصیف نموده و فرمود:
راماً) 􀀀 (کِ
کاتِبِینَ) نویسندگانی که اعمال فرزندان آدم را مینویسند. 􀀀 فرشتگانی که بر پروردگارشان بزرگوارانند (
ا تَفْعَلُونَ) 􀀀 (یَعْلَمُونَ م
میدانند آنچه میکنید از خوبیها و بدیها.پس براي شما آن را مینویسند که چیزي از آنها بر شما مخفی نماند.و بعضی گفته اند
که فرشتگان میدانند آنچه بنده میکند یا باضطرار و یا باستدلال و بعضی گفته اند میدانند آنچه در ظاهر میکند غیر باطن.و در
این آیه دلالت است که افعال بنده حادث از طرف خود آنهاست و خود ایشان هم حادث هستند غیر خداي تعالی و گر نه قول
خدا(تفعلون)صحیح نبود.
ص : 354
رارَ لَفِی نَعِیمٍ) 􀀀 (إِنَّ الْأَبْ
البتّه ابرار و نیکان در بهشت اند و ابرار اولیاء مطیع خدایند در دنیا.
الْفُجّ لَفِی جَحِیمٍ)
ار 􀀀 (وَ إِنَّ اللّ
􀀀
و البتّه کفّار در دوزخ میباشند و آن کوه بزرگی از آتش است و مقصود از فجّار در اینجا کفّاري هستند که پیغمبر صلّی ه
ا یَوْمَ الدِّینِ) یعنی ملازم آتش خواهند بود در روز قیامت براي 􀀀 علیه و آله و سلّم را تکذیب نمودند.بدلیل قول خدا (یَصْ لَوْنَه
اینکه در دوزخ میباشند.
ائِبِینَ) 􀀀 ا بِغ 􀀀 ا هُمْ عَنْه 􀀀 (وَ م
یعنی غایب از آتش نیستند بلکه براي همیشه در آنند و حال آنکه یقینا بموجب دلائل اهل کبائر از مسلمین مخلّد در آتش
نخواهند بود و براي اینکه خداوند سبحان یاد کرد(مکذبین بالدین)را قبل از این آیه.پس بهتر اینست که لفظ فجّار مخصوص
و اختصاص بایشان باشد و نیز وقتی در کلام احتمال این معنی باشد تعلّق اهل وعید بلفظ عموم باطل است سپس خداوند
سبحان براي بزرگ داشت روز قیامت فرمود:
ا یَوْمُ الدِّینِ) 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 (وَ م
و چه تو را دانا نمود که روز قیامت چیست براي شدتش آن را بزرگداشته و براي آگاهیدن بر بزرگی حال و بسیاري خطرها و
ا یَوْمُ الدِّینِ) مکرّر نمود این جمله را براي تأکید عظمت آن. 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 بیمهاي آن باز فرمود (ثُمَّ م
اكَ....) دوّم آنچه 􀀀 ا أَدْر 􀀀 ا یَوْمُ الدِّینِ) اول نعمتهایی را که براي اهل بهشت است و از (م 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 جبائی گوید:اراده نمود از (م
عذاب براي اهل آتش است.
لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً) 􀀀 (یَوْمَ
روزي که نفسی مالک نمیشود چیزي را براي نفسی.یعنی احدي مالک دفاع از غیر خودش از کسانی که مستحق عقاب
ص : 355
هستند نیست چنانچه بسیاري از مردم در دار دنیا مالک آن بودند.
لِلّ )
􀀀
(وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ هِ
و کار در آن روز براي خداست فقط.یعنی حکم در پاداش و ثواب و بخشودن و انتقام گرفتن منحصرا براي اوست.عمر بن
شمر از جابر از حضرت ابی جعفر علیه السّلام روایت نموده که فرمود:البتّه در آن روز و تمام روز براي خداست.اي جابر آن
گاه که روز قیامت شد تمام حکّام نابود میشوند و نمیماند حاکمی جز خدا.
مقاتل گوید:یعنی روزي که نفسی مالک چیزي از براي منفعت انسان کافري نیست و معناي صحیح در آیه اینست که خداوند
سبحان در دنیا بسیاري از مردم را مالک امور و احکامی نمود ولی در قیامت امر و حکمی براي غیر خدا نیست.
و بنا بر این اگر گفته شود.پس واجب است که شفاعت پیغمبر(ص)(و ائمّه- علیهم السّلام و علماء و دیگران)درست
نباشد.جواب و پاسخ این است که شفاعت نمیشود مگر بامر و اذن خدا و آن از تدابیر پروردگار است.
ص : 356
سو